معنی بیماری ناهنجاری گویچه‌های خون

لغت نامه دهخدا

ناهنجاری

ناهنجاری. [هََ] (حامص مرکب) کجروی. (آنندراج). بدکرداری. انحراف از راستی. || بی راهی. بی قاعدگی. || بی مناسبتی. بی تناسبی. || کج تابی. درشتی. خشونت. گستاخی. خودرائی. سرکشی. نافرمانی. (از ناظم الاطباء).

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناهنجاری

بی‌قاعدگی، ناهماهنگی، خشونت، نافرهیختگی،
(متضاد) هماهنگی

فارسی به عربی

ناهنجاری

تنافر


بیماری فشار خون

ارتفاع ضغط الدم

فرهنگ فارسی هوشیار

ناهنجاری

‎ برخلاف قاعده بودن بیقاعدگی ‎- 2 عدم تناسب. ‎، نامعقولی ناپسندی. ‎- 4 ناهمواری درشتی. ‎، عدم تربیت خشونت مقابل بهنجاری

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

بیماری ناهنجاری گویچه‌های خون

1299

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری