معنی بیماری ناهنجاری گویچههای خون
حل جدول
تالاسمی
ناهنجاری گویچههای خون
تالاسمی
بیماری ناهنجاری گویچههای خونی
تالاسمی
ناهنجاری گویچههای سرخ خون
تالاسمی
بیماری ناهنجاری خونی
تالاسمی
بیماری ناهنجاری گلبولها
تالاسمی
بیماری ناهنجاری گلبول قرمز
تالاسمی
بیماری خون روش
هموفیلی
ناهنجاری کروموزومی
سندرم ترنر
لغت نامه دهخدا
ناهنجاری. [هََ] (حامص مرکب) کجروی. (آنندراج). بدکرداری. انحراف از راستی. || بی راهی. بی قاعدگی. || بی مناسبتی. بی تناسبی. || کج تابی. درشتی. خشونت. گستاخی. خودرائی. سرکشی. نافرمانی. (از ناظم الاطباء).
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیقاعدگی، ناهماهنگی، خشونت، نافرهیختگی،
(متضاد) هماهنگی
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
برخلاف قاعده بودن بیقاعدگی - 2 عدم تناسب. ، نامعقولی ناپسندی. - 4 ناهمواری درشتی. ، عدم تربیت خشونت مقابل بهنجاری
واژه پیشنهادی
خون بهر
معادل ابجد
1299